نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ حال و هوای بقیع
|
دوشنبه 85 مهر 17 ساعت 1:0 صبح |
امشب مدینه غرق نور است و سرور،همه گرد خانه ای کاهگلی در انتظار شکفتن گلی نشسته اند. اشک شوق در چشمان جمعیت حلقه زده است. بوی عطر یاس تمام فضا را پر کرده، بویی که نشان از غریبی نوزاد می دهد. براستی که بوی گل یاس بوی غریبی و جداییهاست. بوی مظلومیت، بوی بقیع، بوی کوی بنی هاشم، بوی ناله های زهرا، بوی در سوخته و چادر خاکی... آری، هم اکنون یاس مظلوم علی شکفته شد.صدای گریه اش در گوش ها می پیچد.ملائک در آسمان ها گل می ریزند،گلاب می پاشند، کف می زنند و به هم تبریک می گویند. در این زمان،پدر وارد اتاق می شود، نوزاد را در آغوش می گیرد و می بوسد. نگاه پدر به نگاه کودک گره خورده.اشکی که از غزل غریبی سروده شده از دیدگانش جاری می شود. خطاب می رسد نام این مبارک نوزاد را حسن بگذارید. کم کم اشک از دیدگان پیامبر(ص)، مادر و دیگران جاری می شود.(اگر دیده ی دل داشته باشی ، خواهی دید که اشک از چشمان حوریان آسمانی و از چشمان گل ها و ستاره ها سرازیر می شود. حتی ماهیهای دریا هم از غریبی اش می گریند.و خاک های بقیع و کفترانش...) چرا که می دانند این همان آقایی است که واژه ی غربت را در تمام لغت نامه ها حک کرد و تمام مظلومیت ها را خود وارث شد... پس حق دارند گریه کنند. پس بگریید و من باشما می گریم... غریبا! یار و غمخوارت با تو چه کرد؟ سینه ات را که مالامال از اندوه بود، مالامال از زهر کرد. خصم جانی ات شد و شاهد ریختن پاره های جگرت در طشت... آه یاران! امام آن هنگام بود که ناله می زد (هل من ناصر ینصرنی) آیا کسی نیست مرا یاری کند. (امشب بقیع چه خبر است؟ شب میلاد کریم اهلبیت را چگونه جشن گرفته اند؟ کفتران بقیع پر و بالهایشان را به نشان کف زدن بر تربتش گشوده اند و به این سو و آن سو می زنند. نور مهتاب و ستاره ها فضای تاریک بقیع را چراغانی کرده و مهمانان هم کسی جز وارثش مهدی(عج) و مادرش فاطمه(س) نیستند)...آه چقدر غریبانه. مولایم! غریبانه به دنیا آمدی و غریبانه زیستی و غریبانه با دنیا وداع گفتی...
آقایم! پیامت را از جگر پاره پاره ات این گونه گرفتم که: به ندای (هل من ناصر ینصرنی) امامم مهدی زهراء لبیک گویم.
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
|