نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ قلب زمین!!
|
جمعه 85 مهر 21 ساعت 2:0 عصر |
لیلة القـــــــــــــــــــــدر به فرموده ی امام صادق (علیه السلام) قلب ماه رمضان است.
وقتی قلبمون درد میگیره حاضریم تمام زنگی خومونو خرج کنیم از این ور اون ور پول قرض میگیریم... هر کاری از دستمون بر بیاد.. انجام میدیم تا پول چنین و چنان عمل قلب رو فراهم کنیم ... حالا چرا این همه کار؟ خوب چون قلبه اگه بهش نرسی زندگی تموم میشه ... دست یا پا که نیست اگه شکست ،خوب شکست خیلی مهم نیست با یه آتل بندی ساده خودشو میگیره...نمیشه به سادگی از کنار قلب گذشت ، باید بهش خیلی توجه کنیم... اما تا حالا فکر کردی یه قلبی وجود داره که زندگی همه ی ماها به اون بستگی داره ، ولی خداییش تا حالا چقدر بهش توجه کردیم... نگرفتی چه قلبی رو میگم... همون که به فرموده ی معصوم:« لو لا الحجة لساخت الارض باهلها...» اگه حجت خدا رو زمین نباشه زمین اهل خودشو فرو میبره... در واقع زمین میمیره...چون قلب نداره... آره قلبی که زندگی ما و تمام موجودات به سالم بودن اون بستگی داره امام زمانه(عج) ...با خودم فکر کردم دیدم تا حالا به این یکی قلبم توجهی نداشتم ... خدا میدونه چقدر رنجوندمش ... از دست من چی میکشه خدا میدونه... حالا هم که داره شب قدر میشه و قراره پرونده ی اعمالم رو ببرن پیشش امضاء کنه... واااااااااااای چی میشه... خدا کنه فقط گریه نکنه... آخه حیف اون اشکای نازنین و با ارزش، برای بی ارزشی مثل من ریخته بشه... تو چی میگی؟...
پس ای عزیز: ضربان قلب خودمونو با ضربان قــــــــــدر تنظیم کنیم ، ببنیم مصداق « ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِه » هستیم؟ یعنی: «خدا برای هیچ مردی 2 قلب قرار نداده است» «چون 1 قلب و 2 معشوق امکان نداره» این مناجات ها رو هم امشب با خودت تکرار کن تا قلبت ازت راضی بشه...
خدایا! تو آنگونه ای که من دوست دارم ، پس مرا آنگونه کن که تو دوست داری.
خدایا! تویی که بر بندگانت دری به سوی عفوت گشوده ای و آن را «تـــــــوبه» نام نهاده ای.
خدایا! اگر به آتشم درآوری ، در این کار دشمنت شاد شود و اگر در بهشتم درآوری مایه ی بهجت پیامبرت خواهد شد.
خدایا! کاری کن که چنان از تو ترسم که گویی تو را میبینم .
خدایا! همین عزت مرا بس که برای تو بنده ای ناچیز باشم و همین فخر مرا بس که تو پروردگار من باشی.
خدایا! اگر مرا به دوزخ افکنی ، دوزخیان را آگاه خواهم کرد که تو را دوست می دارم.
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ حال و هوای بقیع
|
دوشنبه 85 مهر 17 ساعت 1:0 صبح |
امشب مدینه غرق نور است و سرور،همه گرد خانه ای کاهگلی در انتظار شکفتن گلی نشسته اند. اشک شوق در چشمان جمعیت حلقه زده است. بوی عطر یاس تمام فضا را پر کرده، بویی که نشان از غریبی نوزاد می دهد. براستی که بوی گل یاس بوی غریبی و جداییهاست. بوی مظلومیت، بوی بقیع، بوی کوی بنی هاشم، بوی ناله های زهرا، بوی در سوخته و چادر خاکی... آری، هم اکنون یاس مظلوم علی شکفته شد.صدای گریه اش در گوش ها می پیچد.ملائک در آسمان ها گل می ریزند،گلاب می پاشند، کف می زنند و به هم تبریک می گویند. در این زمان،پدر وارد اتاق می شود، نوزاد را در آغوش می گیرد و می بوسد. نگاه پدر به نگاه کودک گره خورده.اشکی که از غزل غریبی سروده شده از دیدگانش جاری می شود. خطاب می رسد نام این مبارک نوزاد را حسن بگذارید. کم کم اشک از دیدگان پیامبر(ص)، مادر و دیگران جاری می شود.(اگر دیده ی دل داشته باشی ، خواهی دید که اشک از چشمان حوریان آسمانی و از چشمان گل ها و ستاره ها سرازیر می شود. حتی ماهیهای دریا هم از غریبی اش می گریند.و خاک های بقیع و کفترانش...) چرا که می دانند این همان آقایی است که واژه ی غربت را در تمام لغت نامه ها حک کرد و تمام مظلومیت ها را خود وارث شد... پس حق دارند گریه کنند. پس بگریید و من باشما می گریم... غریبا! یار و غمخوارت با تو چه کرد؟ سینه ات را که مالامال از اندوه بود، مالامال از زهر کرد. خصم جانی ات شد و شاهد ریختن پاره های جگرت در طشت... آه یاران! امام آن هنگام بود که ناله می زد (هل من ناصر ینصرنی) آیا کسی نیست مرا یاری کند. (امشب بقیع چه خبر است؟ شب میلاد کریم اهلبیت را چگونه جشن گرفته اند؟ کفتران بقیع پر و بالهایشان را به نشان کف زدن بر تربتش گشوده اند و به این سو و آن سو می زنند. نور مهتاب و ستاره ها فضای تاریک بقیع را چراغانی کرده و مهمانان هم کسی جز وارثش مهدی(عج) و مادرش فاطمه(س) نیستند)...آه چقدر غریبانه. مولایم! غریبانه به دنیا آمدی و غریبانه زیستی و غریبانه با دنیا وداع گفتی...
آقایم! پیامت را از جگر پاره پاره ات این گونه گرفتم که: به ندای (هل من ناصر ینصرنی) امامم مهدی زهراء لبیک گویم.
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ آقا نمی آیی؟!
|
یکشنبه 85 مهر 16 ساعت 12:0 عصر |
یا صاحب الزمان! دیگه خسته شدیم. از فراق، از انتظار، از...باور کن دیگه بسّه. بس نیست؟ تا کی هتک حرمت؟تا کی...؟ تا به کی زخم زبون شنیدن؟ تا به کی بی صاحب بودن؟ تا به کی دست روی دست گذاشتن؟بازم توهین. بازم کاریکاتور!تسلیت،آجرک اللّه یا بقیة الله. سرت سلامت آقا... آقا شرمنده،(مگه میزارن امشب که شب تولد آقامون امام حسن مجتبی (ع) هستش شادی کنیم این از خدا بی خبر تا کی...) دارم می گم سرت سلامت اما خودم با کارام بیمارت می کنم. هیچ کی به اندازه ی خودم دلتو خون نکرده.هیچ کی به اندازه ی خودم به صورتت سیلی نزده... دیگه قلما با عملا یکی نیست.آقا دو رویی زیاد شده. برادر به برادر از پشت خنجر می زنه و به دل تو من... آقا دیگه آپارتمان دلم رو قیمت حراج روش زدم، تا نفروختم به دادم برس... دیگه بی تو قلب ستاره ها نمی زنه. بی تو آسمون نقاب سیاشو از چهرش بر نمی داره. زمین هم هر لحظه داره تهدید می کنه که اگه آقا نیاد همه رو در خودم فرو می برم...اما ای شیعه از من و تو چی بر می یاد؟... هیچی به جز دعا... (اللهم ادخل علی اهل القبور السرور...) حضرت در یک تشرف معتبر در مورد این دعا(که در ماه مبارک رمضان پس از هر نماز خوانده می شود) فرمودند: این دعا، دعایی است که در حقیقت برای فرج و ظهور ما خوانده می شود. اگه دوستش داری از دعای خیرت محرومش نکن... برا سلامتیشون صلوات
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ چه کنم که شکست...!
|
شنبه 85 مهر 15 ساعت 1:0 عصر |
وقتی چیزی توی دلم بیفتد،وقتی چیزی فکرم را مشغول کند اگر راه حل نیابم، دیوانه می شوم، گاه تا سرحد جنون پیش میروم، تاسرحد شکستن. و این بار... این بار یاد جمکران بد جوری توی دلم افتاده بود. آرام و قرار نداشتم.مثل مرغ پرکنده ای که هوای پرواز به سرش بیفتد. اما جمکران دور بود و من دورتر.آن قدر طوفان در دلم پرپاشده بود،آن قدر امواج خروشان طوفان بر سینه ام کوفته بود،آن قدر نهیب زده بود که آیینه ی دلم پر شده بود از شکاف و ترک. چیزی تا شکستن نمانده بود. فقط یک قدم... آه چه کنم که شکســــــــت.
من پر از امید من پراز شکفتنم من بهار خاطرات باتو بودنم.
با تو با بهار از میان فصل فصل انتظار من به اشتیاق ماندنت عبور میکنم.
ای امید دیدنت حسرت شکفتنم لحظه لحظه تا رسیدنت
حرف های مانده را در دلم مرور میکنم.
آقا جون! یا بن الحسن! دوباره سرباز بده اومده.بازم با یه کوله بار گناه.بازم دست خـــــــــــــــالی. اما این دفعه دلش شکسته از... عزیز دلم! الان چند روزه از ماه رمضون گذشته اما هنوز نتونستم اون طوری بشم که تو دلت می خواد. آقا کمکم کن . نزار بدتر از این بشم. هر چه زمین خوردم بسّمه.آقـــــــــــــا دستمو بگیر.
آقا از من خوب شدن بر نمی یاد، از تو خوب ساختن بر می یاد. آقا منو بخر...!
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ قابل توجه جوانان
|
چهارشنبه 85 مهر 5 ساعت 1:17 صبح |
امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (ص) روایت کرده است که ایشان فرمود:« هر کس یک سال پیش از مرگش توبه کند ، خداوند توبه ی او را می پذیرد. سپس فرمود: یک سال زیاد است _هر کس یک ماه پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اورامی پذیرد. سپس فرمود: یک ماه زیاد است_ هر کس یک جمعه(یک هفــــته) پیش از مرگش توبه کـد خداوند توبه ی او رامی پذیرد. سپس فرمود: یک جمعه زیاد است_ هر کس یک روز پیش از مرگش توبه کند خــداوند توبه ی او را می پذیرد.سپس فرمود: یک روز زیاد است_هر کس پیش از مشاهده مرگ توبه کند، خداوند توبه ی او را می پذیرد.»
(اصول کافی_ ج 2 _ص 440)
پس ای عزیز! از مکاید شیطان بترس و در حذر باش و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانی میکنم و دم مرگ با کلمه ی استغفار جبران گذشته می کنم. اینها خیـــــــال خام است.چه بســــا باشد قبل از فکر توبه یاعملی کردن آن اجل مهلت ندهد. هر چه زودتر عزم را محکم و اراده را قوی کن و از گناهان تا در سن جوانی هستی یادر حیات دنیایی می باشی توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دست برود.
چهل حدیث امام خمینی(ره)
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ شما چگونه ای؟!
|
یکشنبه 85 مهر 2 ساعت 10:1 صبح |
چگونه ای؟!
از حکیمی پرسیدند،چگونه ای؟ گفت:چگونه باشد حال کسی که هر روز یک منزل به مرگ نزدیک می شود.
از شیخ بهایی پرسیدند، چگونه ای؟ گفت: چگونه باشد حال کسی که چه کند اگر فردای قیامت امر صادر شود او را به جهنم ببرید و مردمانی که از مواعظ او به راه آمده و عمل نموده اند، به بهشت رهسپار گردند.
از حکیمی پرسیدند، چگونه ای؟ گفت: روزی خدا می خورم و فرمان ابلیس می برم.
از ابوذر غفاری پرسیدند، چگونه ای؟ گفت: خیر است اگر از دوزخ ایمن باشم.
از شیخ حبیب عجمی پرسیدند ، چگونه ای؟ گفت: چگونه باشد کسی که عمرش بکاهد و گناهش بیفزاید.
از اویس قرنی پرسیدند، چگونه ای؟ گفت: چگونه باشدحال کسی که بامداد نداند که شبانگاه خواهد زیست یا نه؟
راستی شما چگونه ای؟
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩بعدازشداچه نکردیم
|
شنبه 85 مهر 1 ساعت 11:29 عصر |
وقتی آخر الزمان می رسد شهادت بهترین های امت مرا گلچین میکند. پیامبر اعظم (ص)
آری بهترین ها را. آنان که تابلوی عاشورا را بار دیگر نقاشی کردند و در آن شعر بلند عشق را با خون نگاشتند. آنان که میقات با خدا را برگزیدند و دنیا و پوچی هایش را رَمْی کردند. آنان کــه در مقام ابراهیم فکه به مـــقام ابراهیم مکه رسیدند و مقام ابراهیم... آنان که در طوافـــشان نظر کردند به وجه الله. آیا می دانی چـــــگونه رسیدند؟ و آیا می دانی که بودند؟ همان جوان های دیروزی که به جای گیتار، مسلسل دستشــان بود و به جای سرخاب صورشان با ضربه ی تیر و ترکش سرخ می شد. چه زود گذشت و چه فاصـــــــله ها پدید آمد!! و چه شد حرمت خونشان؟ آری حرمتــش زمانی شکست که به روی خیابان هایی که قطره قطــره خونشانجاری بود،ترافیــــــــکی از گناه،بی حجابی ها و لهو و لعب ها گذر میکرد. حرمتش زمانی شکست کـــه چادر خاکی زهرا (س)به زمین نهاده شد و به جای عکس شهدا عکس های تایتانیک و ... بردیوارها نصب شد.
بعد از شهدا چه کردیم؟! بهتر است بگویم چه نکردیم با گناه و هوس رانی این لاله ها را لگد کوب کردیم و به جایی رسیدیم که ننگمان شود یاد و نام شهدا . و به زمانی رسیدیم که صلوات از مد افتاد وترانه ها ورد زبانها شد...یادشان سبز. به خاطر امروز من و تو از دیروزشان گذشتند و از فرداها... شلمچه ها و ار وندها و ... از غربت شان خبر دارند. آری اروند می خروشد. داغ دارد. داغ آن شهیدی که در آب ترکش خورده بود و به خاطر اینکه عملیات لو نرود از برادرش خواست تا سرش را در زیر آب فرو برد و در آن جاشهید شود.
یاد ایامـــــی که رفتن ساده بود مــرگ با ما دست بیـــعت داده بــود
گفته هامان بوی همت داشتــند دوستی ها عـمق و وسعت داشتند
و سخن آخرم این است:
زخون هر شهیدی لاله ای رست مبادا روی لاله پا گذاریم.
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ فاصله ی ما با خدا
|
جمعه 85 شهریور 31 ساعت 10:32 عصر |
الهی! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای،و ما همه بیکاره ایم و تنها تو کاره ای.
الهی! وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم.
الهی! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، ا انس و جان شرمنده ام ، حتی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار.
الهی! آن خواهم که هیچ نخواهم .
الهی! از نماز و روزه ام توبه کردم؛ به حق اهل نماز و روزه ات توبه ی این نااهل را بپذیر!
الهی! اگر ستار العیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم؟
الهی! پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشورا است.
الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی «دامت برکاته»
اینها همه درد دل یک انسان از جنس ما و بین ما، با خداست. واقعاً ببینید ما کجا و ایشان کجا؟!!
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ یک خبر مهم
|
جمعه 85 شهریور 31 ساعت 1:20 صبح |
فرازی از دعای امام سجاد (علیه السلام) به وقت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان
بار الها بر محمد و آلش درود فرست و معرفت و برتری این ماه و خودداری از محرمات درآن را به ما الهام کن. و ما را به روزه داشتن آن با حفظ جوارح از گناهان و به کار بردن آنها در آنچه تو را خوشنود می نماید یاری ده ، تا باگوشمان به گفتار لغو گوش نکنیم و با چشمانمان به تماشای لهو نشتابیم و دست هایمان را به حرامی دراز نکنیم و به سوی ممنوع تو گام بر نداریم و شکم هایمان جز به حلال پر نشود و زبانمان به غیر آنچه تو گفته ای گویا نگردد و جر در کاری که به ثواب تو نزدیک می کند به کوشش بر نخیزیم و جز آنچه از عقوبتت نگاه دارد فرا نگیریم. صحیفه ی سجّادیه دعای44
این هدیه برای دسکتاپ شما...برای دیدن عکس در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید.
ای پیچک آسمانی و ای نیلوفر دریایی سلام. سلام بر تو و سلام بر رمضان.
سلام بر چشمان تا سحر بیدارت و سلام بر آوای یا ربّ تو در دل شب های خاموش.
یک سال دیگر هم گذشت. ماه ها به هفته ، هفته ها به روز ، روزها به ساعت ، ساعت ها به دقیقه و دقیقه ها به ثانیه و ثانیه ها مردند از نیامدنت. هر سال ماه رمضان دلخوشی مان این است که می آیی... آری دلخوشی مان. آخر شنیده ایم رمضان ماه خداست، ماه آرزوهاست،ماه استجابت دعا، ماه تمام آرزوهاست ... مگر نگفته اند که شب قدر شب تقدیر است. مولایم چه بسیار عاشقانی که شب قدر تنها ظهورت را از خدا طلب می کنند و آیا تقدیر این است در پس پرده بمانی...؟
مولایم خود بگو خسته نشدی از هجر؟ از فراق؟ ازغیبت؟
به کبوتران حریمت قسم که به تنگ آمده ام . دیگر رمضان ها صفایی ندارد،جمکران ها،دعای عهدخواندنها و ...
اما نمی دانم با دلم چه کنم؟ چه طور راضی اش کنم که این رمضان هم باید ...
به او می گویم فردا را هم صبر کن ،شاید این جمعه بیاید...شاید
ساکت می ماند انگار خودش هم می داند و یا می ترسد که فردا هم ...
بگذریم از دل که اگر بخواهد شکوه کند زمین و آسمان به تنگ می آیند.
اما مولایم! میدانم که نوشته ها و نانوشته هایم را می خوانی. ولی من و دیگر دوستان عاشق و منتظرت عهد می بندیم در این ماه مبارک حداقل روزی یک حزب قرآن برای سلامتی و ظهورت به تو هدیه کنیم.
|
حرف دل |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
|