نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ کدجاوای شهادت حضرت علی(ع).
|
پنج شنبه 85 مهر 20 ساعت 11:13 عصر |
اینم یه هنر جالب از دوستمون یک آرزو
سلام ! بالاخره اون روزی که منتظرش بودم از راه رسید! اما من چقدر خودم را آماده کردم؟ چقدر توی این 18 روز گذشته برای خودم وقت گذاشتم؟برای اخلاقم؟برای روحم؟همش خوردم و خوابیدم؟چند جزء قرآن خوندم؟حالا تفسیر و تدبر پیش کشم؟چند تا نماز شب خوندم؟چندتا نماز اول وقت خوندم؟...امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی!بگذریم...
امشب از یک طرف دیگر هم شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) است...این مصیبت را هم خدمت شما تسلیت عرض می کنم...اما برای امشب یک کد جاوا آمده کرد ام ، که نمونه اثرش را در وبلاگ می بینید ، با این کد حال و هوای غم و شهادت حضرت علی (ع) را به وبلاگ ود خواهید آورد.این هم تسلیت از نوع ۞ یـــکـــ آرزو
اما کد جاوا: مطابق کدهای جاوای قبل ، کد را از تکست باکس(جعبه متن)زیر کپی کنیدو مانند تصویر در قالب خود کپی کنید
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ اینو میدونستی؟؟
|
چهارشنبه 85 مهر 19 ساعت 3:0 عصر |
شیخ حسن بن مثله جمکرانى می گوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارک رمضان سال 373 هجرى قمرى در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز و مولاى خود حضرت مهدى علیه السلام را اجابت کن که تو را طلب نموده است. آنها مرا به محلى که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختى دیدم که فرشى نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردى هم نزد او نشسته است، آن پیر، حضرت خضر (علیه السلام) بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى (علیه السلام) مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزى می کند) بگو: این زمین شریفى است و حق تعالى آن را از زمین هاى دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن کشاورزى کند. عرض کردم: یا سیدى و مولاى! لازم است که من دلیل و نشانه اى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمی کنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایى براى آن قرار می دهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن (یکى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدى بنا نماید.
سالروز تاسیس مسجد مقدس جمکران بر تمامی شیعیان حضرت حجت(عج) مبارک باد.
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
۩ کد جاوای ربنا!
|
جمعه 85 مهر 7 ساعت 10:0 عصر |
کد فوق کد دعای ربنا است که بصورت فلش برای قرار دادن در وبلاگ ها طراحی شده است .شما نمونه ی اون رو در گوشه ی همین وبلاگ میبینید. در صورتی که مایل هستید می توانید از این لوگو در وبلاگ خود استفاده کنید و وبلاگ خود را رمضانی کنید. برای پیوستن به این حرکت جمعی وبلاگ نویسان ، کافیست کد زیر را در در قسمت ویرایش قالب بین دو تگ <html> و <head> که در بالای قسمت ویرایش قالب هستن کپی کنید تا این لوگو در گوشه وبلاگ شما نمایش داده شود.
منبع:پرشین وبلاگ
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
دانلود کتاب!
|
پنج شنبه 85 شهریور 9 ساعت 9:42 عصر |
ســـــــــــــــلام
هرچی باشه ما خودمون رو شیعه و پیرو معصومین (علیهم السلام) می دونیم و هر جا می ریم افتخار می کنیم که به ما شیعه می گن.
خوب اسم شیعه داشتن به تنهایی کافی نیست ،باید در عمل هم نشون بدیم. یعنی عمل ما هم نشون دهنده پیروی از امامان معصوم (علیهم السلام) باشه. برای پیروی کردن ما، یک چیز نیاز داریم و اون هم آگاهی از اعــمال معصـومین (علیـهم السلام ) است . برای سـهولت در این کــار بایــد به کتـاب هــا مراجـــعه کـــنیم.
منم در همین راستا تصمیم گرفتم چند تا کتاب پیرامن امام زمان (عج) براتون معرفی کنم مطمئن باش اگه دانلود کنی ضرر نکردی. راستی ما رو هم دعا کن.
برای دانلود کتابها روی آنها کـــلیک کنــید.
کتاب اول: حضرت مهدی (عج) فروغ تابان ولایت).
کتاب دوم: داستان هایی از امام زمان (عج).
کتاب سوم: چشم به راه مهدی (عج).
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
شاید برنگردم
|
سه شنبه 85 مرداد 31 ساعت 3:2 صبح |
ســــلام
من هم به نوبه خودم وظیفه دونستم که این عید بزرگ و با عظمت رو به شما برادران و خواهران دینی خودم تبریک بگویم.
عـــــــــــــــــــید مبعث مبارکــــــــــــــــــــــــ باد
برای دیدین عکس در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید
راستی یه نکته اونم اینکه شاید از پارسی بلاگ به دلیل...برم به هر حال می تونید وبلاگ جدید من رو در بلوگ اسکای ببینید سعی می کنم اونجا میزبان خوبی باشم.
bahajagha.blogsky.com
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
یک خاطره عجیب
|
دوشنبه 85 مرداد 30 ساعت 12:46 صبح |
یک خاطره عجیب
تازه خبر پیروزی حزب الله توی اخبار پخش شده بود.من خونه بودم پای اینترنت و وبگردی می کردم . رفتم که شام بخورم دو ستم زنگ زدو گفت بیا تازه سیستم مصطفی رو آوردیم تو هم بیا تو افتتاحیه اش شرکت کن دوربینت هم بیار تا بعدش بریم سطح شهر برا عکاسی.آخه اون شب توی قم برا پیروزی حزب الله جشن گرفته بودن... شیرینی و بند بساطی بودخلاصه بعد از راه اندازی سیستم سوار موتور شدیم و رفتیم.اما توی خیابون فقط خودمون بودیم با چند تا موتور و ماشین بی بخار.مامونده بودیم که چه کنیم.مثل اینکه خیلی دیر اومده بودیم همه رفته بودن برا تماشای فیلم نرگس آخه اون شب، شب آخر بازی پوپک گلدره بود.همین طور که می رفتیم یهو یه موتور رو دیدیم که سه نفر سوارش بودن( 2 نفر بالباس بسیجی و یکی هم با لباس عادی).دوستم گفت چه طوره از اینا یه عکس بگیریم برا تو وبلاگ خواستم برگردم خودشون اومدن از کنارمون رد شدن ما رفتیم دنبالشون .دور میدون جانبازان که رسیدن دور زدن و از پل مصلی اومدن بالا ما هم مثل این پلیسای حرفه ای تعقیبشون می کردیم من اومدم کنارشون سرعت رو کردم تا بتونیم عکس بگیریم عکس رو که گرفتیم چون سر بالایی بود موتور داشت کم می یاورد من هم یه دنده سبک کردم و رفتیم نگو اینا به ما مشکوک شدن چشمتون روز بد نبینه پایین پل که رسیدیم یهو اومدن کنارمون گفتن برا چی عکس گرفتین ما هم گفیتم هیچی عشقی ؛ گفت :عشقی عکس می گیری بزن کنار من که خشکم زد و گاز موتور رو گرفتم .اون یکی که لباس عادی داشت چنان از رو موتور پرید که من گفتم دیگه شهید شد... یه کم که رفتیم رفیقم گفت نگه دار ببینیم چی میگن خلاصه اومدن و گفتن دوربین رو بده رفیقمم که با مسائل نظامی اشنایی داشت براشون قلدری کرد و گفت نمی دم بی سیم بزن فرماندتون بیاد ببینم شما چی میگین 2 تا از اونا هر چی گفتن دلیل عگس گرفتنت رو بگو تا ما بریم اون گفت نه بی سیم بزن ببینم می خوای چه کار کنی.تو همین حین 2 تا دیگه سراسیمه سر رسیدن و گفتن یالا دوربین رو بده ما گفیم شما کی باشین اینا هم پنچر کردن خلاصه هر کاری کردن دوست ما کوتاه نیومدیم اون کارتش رو نشون داد عباس کفت خوب منم از این کارتای فعال بسیج دارم... منم تو فکر اینکه آخ حالا چه کنیم نه گواهینامه دارم و نه کارت موتور رو با خودم آورده بودم همش جوش دوربین و موتور رو می زدم .بی سیم زدن فرماندشون گفت بیان پایگاه ما همسوار شدیم و پشت سرشون راه افتادیم رسیدیم پایگاه نمی دونی چقدر راش دور بود... تا رسیدیم فرمانده با اسلحه اومد تا منو دید که با لباس روحانی هستم گفت سلام حاج آقا خواهش می کنم بفر مایین داخل زودی اسلحه رو گذاشت زمین به اونا هم گفت شما بیرون باشین تا صداتون کنم ...آره داداش فرمانده خودش قضیه رو فهمید ..که این بسیجی های ما رو جو گرفته بوده و خواستن خودی نشون بدن ما هم قضیه عکاسی و آرتیس بازی اونا رو توضیح دادیم دیگه معذرت خواهی کرد و به ما تعارف شام کرد ما گفتیم دیرمون شده باید بریم خونه...اومدیم بیرون دیدیم ساکت یه گوشه ایستادن ما که داشتیم از خنده منفجر می شدیم سوار موتور شدیم و تو راه ترکیدیم از خنده.دیگه فرمانده چی بهشون گفت الله اعلم...
اینم از خاطره شب پیروزی لبنان که اومدیم عکس بگیریم برا تو وبلاگ ..
حالا این هم اون عکسی که به خاطرش می خواستیم بریم زندان واقعا ارزشش رو نداشت آخه تو اون تاریکی شب با یه دوربین دیجیتالی دروپیت،بهتر از این نمی شد عکس گرفت.
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
ماهواره
|
جمعه 85 مرداد 27 ساعت 5:3 عصر |
ماهواره، آره خودشه قاتل فرهنگ ها ،انسان ها و ... به نظر من اگه قرار باشه یه روز برا اشیاء دادگاه تشکیل بدن باید ماهواره رو به عنوان تروریست جهانی اعدام کنن. به نظر شما کسی که این آلت قتل رو ساخته خودش در این فاجعه کشتار عزت نفس انسان ها شریک نیست؟؟!! خودت قضاوت کن اگه شما قاضی بودی.... چه حکمی برای ماهواره صادر می کردی؟
اما خدا رو شکر امروزه هستن کسانی که این مجرم رو دستگیر کنن و به سزای عملش برسونن .
این هم گزارش تصویری از جمع آوری ماهواره ها
ادامه عکس ها رو از ایـــنجا ببینید.
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
عکس های بازگشت به لبنان
|
پنج شنبه 85 مرداد 26 ساعت 10:26 عصر |
آوارگی هم بد دردیه آدم خونش رو، رو سرش خراب کنن واقعا چه حالی می تونه داشته باشه؟!!
اما این تلخی وقتی از بین می ره که بعدش یه بازگشت شیرین و رویایی در انتظارش باشه. حالا این اتفاق برای مردم لبنان رخ داده و اونا سربلند و با نشاط تر از گذشته به خونه هاشون برمی گردن ولی.... اینم یادت باشه که اونا خیلی چیز ها رو برای بدست آوردن این لحظه ها از دست دادن.
تو هم حاضری ... تموم هستیت رو برای ملتت فدا کنی؟؟؟!!!
این هم عکس های غرور آفرین بازگشت به لبنان
برای دیدن ادامه عکس ها اینجا کــــلیک کنید.
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
نویسنده مطالب : ۩ طلبه ی جوان ۩
بازسازی جنوب لبنان
|
پنج شنبه 85 مرداد 26 ساعت 4:25 صبح |
مرحبا بر فرزندان سید حسن نصر الله
دلیر مردان حزب الله بعد از شکـــست خفــت بار اسرائیل و عقب راندن او اکـــنون به یـاری مــردم آمده اند و به باز سازی جنوب لبنان پرداخته اند.
این مردان آهنین با اراده خویش به جهان عرب اثبات کردند که اسرائیل شکست پذیر است ومسلمان وشیعه یعنی
هیهات من الذلـة
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس، دهها هزار لبنانی پس از بازگشت به روستاهای ویران خود در شرق و جنوب این کشور و نیز جنوب بیروت (معروف به ضاحیه)، خانههای خود را در وضع آسیب دیده یا به کلی ویران یافتند. روز دوشنبه همزمان با برقراری آتش بس در لبنان، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله طی پیامی تلویزیونی قول داد که به آوارگان جنگ در بازسازی خانه هایشان کمک کند و به آنها برای یک سال هزینه اجاره منزل و خرید اثاثیه پرداخت میشود. به گزارش آسوشیتد پرس، نصرالله گفت 15 هزار خانه طی جنگ ویران شد و قول وی برای ایفای نقش در عملیات بازسازی نیز میتواند پس از پیروزی در جنگ، بر محبوبیت و وجهه او بیفزاید. حزبالله به همین منظور مدرسهای را در بیروت برای ثبت نام آوارگان اختصاص داده و ماموران ثبت نام با گرفتن مشخصات مراجعه کنندگان، میزان خسارات وارده به خانههای آنها را یادداشت میکنند. فعالیتهای خدمات اجتماعی حزبالله یکی از دلایل اصلی وفاداری هواداران آن و حمایت مردم لبنان است. هزینه بازسازی جنوب لبنان صدها میلیون دلار برآورد شده و به گفته یکی از مسئولان ثبت نام تنها در بیروت 190 خانه بکلی ویران شده و 90 خانه شدیداً آسیب دیدهاند. وی افزود کسانی که خانهشان بکلی ویران شده برای یک سال هزینه اجاره خانه دریافت میکنند و کسانی که بخشی از خانه شان آسیب دیده یا هزینه مرمت آن را دریافت می کنند و یا حزب الله برای انجام این کار کارگرانی اعزام می کند. همچنین حزب الله برای جلوگیری از سرقت از خانه های آسیب دیده برخی خیابان های منطقه ضاحیه را مسدود کرده و به ساکنان آنها مجوز عبور داده است.
منبع خبر: moqavemat.ir
|
تازه ها |
نظر بده دعات کنم ( ) |
|
|